50 روزگی و ختنه ی آریو گل پسر
آریو جونم سلام مامانی امروز اومدم واست بنویسم که چقدر بزرگ شدی و تا الان چه کارایی رو یاد گرفتی و انجامشون میدی اول از خاطره ی ختنت شروع میکنم... عزیز دلم تو 50 روزگیت برات وقت ختنه گرفتیم...منو بابایی با کلی تحقیق بالاخره یه جراح عمومیه حاذق پیدا کردیم ...ساعت 8 شب رفتیم مطب دکتر ...منو بابا فرهاد حسابی استرس داشتیم من که تمام فکرم بعد از به دنیا اومدنت عمل ختنت بود...خیلی حساس بود راجع بهش حسابی تحقیق کردیم و روش حلقه رو انتخاب کردیم...ساعت 8.45 آقای دکتر مهاجر شما رو خوابوندن رو تختو از ما خواستن بیرون اتاق بشینیم...در اتاقم باز بود...بابا فرهاد سر پا وایساده بودو داشت تو رو نگاه میکرد منم اصلا نمی تونستم ببینم چی کار میکنن...همش داشت...
نویسنده :
مهرانا
18:46